به گزارش روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی به نقل از ماهنامه فرهنگ امروز، هنر مدرن و قواعد زیباییشناسی آن که در سبکهای مختلف هنری متبلور شد زاییده تفکر و فلسفه مدرنیسم در «روزگار مدرن» است.
بسیاری از تاریخنگاران نقطه شروع «روزگار مدرن» را آغاز صنعتیشدن جوامع اروپایی و برخی دیگر نقطه شروع آن را همزمان با عصر روشنگری در قرن هیجدهم میدانند. نویسندگان و منتقدانی نیز هستند که نقطه آغاز روزگار مدرن را از رنسانس و بروز اصلاحات دینی میدانند. اما آنچه مسلم است، بهترین بیان فلسفی روزگار مدرن را ابتدا در نظرات فلسفی کانت و هگل میتوان جستوجو کرد.
کانت از فیلسوفان عصر روشنگری در قرن هیجدهم بود که پژوهشهایی در سه حوزه خرد، اخلاق و هنر را آغاز کرد. کانت در کتاب «سنجش خرد ناب» به نقد دیدگاههای فلاسفه تجربهگرای پیش از خود میپردازد و اعلام میکند که ذهن نیز در کنار ادراکات حسی ما در شناخت از جهان تأثیرگذار است. او عصر خود را «عصر انتقاد» خواند و تأکید داشت که عقلگرایی و نقادی از مدرنیته جداناشدنی است. کانت در کتاب دیگر خود تحت عنوان «نقد حکم» یا «سنجش نیروی داوری»، به بحث پیرامون زیباشناسی پرداخت و اظهار داشت که درک زیبایی امری ذهنی و سوبژکتیو است.
از دیگر فلاسفه مدرنیسم، هگل، فیلسوف ایدئالیست است که اعتقاد داشت حقیقت امری «ذهنی» است. او از خصلت «خودآگاهی تاریخ» نام برد و اعتقاد داشت که روح جهان همواره در حال تکامل و تغییر است و لازمۀ رسیدن به این تکامل، آزادی، تعمق و فردیت و انتقاد است. او در کتاب «درسگفتارهایی درباره زیباییشناسی» و «پدیدارشناسی روح» به بحث درباره فلسفه هنر میپردازد و زیبایی هنری را برتر از زیبایی طبیعی قلمداد میکند؛ زیرا زیبایی هنری را زاییده ذهن انسان میداند. از دیدگاه او، زیبایی امری ذهنی است و این ذهن ماست که زیبایی را خلق میکند.
براساس مجموعۀ این نظریات، فلسفه و سپس هنر مدرنیسم شکل میگیرد؛ بهبیاندیگر، هنر مدرن زاییده تفکر و فلسفه مدرن حاکم بر «روزگار مدرن» است که از خصوصیات بازر آن نفی بازنمایی و آشنازدایی است.
هنر مدرن چیست و خصوصیات بارز آن کدام است؟
مدرنیسم «اصطلاحی است که به روش و بیانی که ویژۀ روزگار نو باشد، اطلاق میشود. در هنرها و ادبیات، به معنای گسستن خود آگاهانه از گذشته و جستوجوی قالبهای جدید برای بیان است؛ و بهخصوص بر جنبشهای پیشتاز نیمه نخست سده بیستم دلالت میکند... مدرنیسم در هنرهای بصری از یک رشته تحولات اجتماعی، فرهنگی و هنری اروپا در سده نوزدهم ناشی شد. تلاش برای رهایی از بنبست هنر آکادمیک -که خود عصاره سنت طبیعتگرایی بود- هنرمندان نوجو را به تجربههای جدید کشانید... آنها پیگیرانه کوشیدند که از راه خودبیانگری به یک آرمان جدید دست یابند. در این رهگذر، دگرگونی بنیادی در معیارها و مفاهیم زیباشناختی و اصول فنی هنر ایجاد شد و از مجموعه دستاوردهای نوپدید، زبان هنرینویسی برای تبیین و تفسیر مفهوم عمیقتری از واقعیت شکل گرفت. مدرنیسم در روند نفی از روشهای سنتی، تغییری اساسی در پایگاه اجتماعی هنرمند و کارکرد هنر پدید آورد»1
اگرچه مدرنیسم در هنر به شیوهها و سبکهای مختلفی تبلور یافت، لیکن خصوصیات و ویژگیهای مشترکی را به یکدیگر پیوند میدهد.
«بنیان هنر مدرن بر شکل و صورت استوار است. هنر مدرن با نوعی صورتگرایی و آشناییستیزی و بیگانهسازی همراه است. جامعه مدرن با تکیه بر خرد انسانی و منطق عقلی، عناصر سنتی و اساطیری را از قلمرو مصرف بیرون راند و حقایق عینی و شناختهای اجتماعی و کیفیات ذهنی را از هم تفکیک و مفهوم زیباییشناسی (کانتی) را وارد حوزه هنر کرد. ویژگیهای مدرنیسم هنری عبارتاند از هویت و وحدت، استقلال و خودپایندگی. وحدت به معنای ایجاد پیوند بین عناصر ناپیوسته و یکپارچگی در کثرت و آشفتگی؛ و خودپایندگی و استقلال یعنی دوربودن اثر از هرگونه پیرایههای بیرونی و درون ذات بودن آن. از ویژگیهای دیگر هنر مدرن تأکید بر ذهنیت و سویه ناخودآگاهی (سورئالیسم) است. هنر مدرن بین هنر اصیل و هنر تودهای تمایز قائل است (مکتب فرانکفورت). هنر مدرن، ساده و جهانشمول و بهدور از معیارهای بومی (معماری مدرن و سبک بینالمللی) است. هنر مدرن، رها از تعیینها و مسئولیتهای اجتماعی است (فرمالیسم). درنهایت، هنر مدرن رها از مفهوم است، بازنمایی واقعیت نیست و بدینترتیب بیانگر هم نیست.»2
«یک خصوصیت نسبتاً عام، مدرنیسم را از نگرههای هنری پیش از مدرن متمایز میسازد و آن چیزی نیست جز نوعی "نگاه درونی و ساختاری به خود هنر"؛ برای مثال، هنر مدرن به نقاشی ازآنجهت که نقاشی است مینگریست و همه موضوعات درگیر خارج از مباحث شالودهای نقاشی را بهحاشیه میراند. درواقع، نقاشی مدرن انگارهای است که نقاشیبودن نقاشی در آن بیش از همهچیز دیگر اهمیت مییابد. بنابراین، مسائل خاص تکنیکی نقاشی همچون ادراک شیء، فرایند دیدن، عمقنمایی و سطحگرایی، فرم و ترکیب و عناصر بنیادین تصویر همانند رنگ، بافت و خط به دغدغه اصلی مدرنیستها تبدیل شد تا بدانجا که موضوع در نقاشی اولویت خود را از دست داد.»3
از ویژگی دیگر مدرنیسم در هنر که بسیار تحت تأثیر فلسفه مدرن حاکم شکل گرفت، خصلت نقدکنندگی هنر مدرن است. در این خصوص، کانت و هگل در تأثیرگذاری بر جهانبینی هنرمندان نقشی اساسی داشتهاند. «هنر مدرن نه میخواهد والایی و عظمت را به نمایش درآورد و نه به بازنمایی "طبیعت و خصائل عالیه انسانی" باشد. میخواهد بیشتر نقابها را برگیرد و زشتیهای مکتوم را عیان سازد. به نهادهای مستقر بتازد و مرجعیتها و ارزشهای دیرپا را بهچالش گیرد. بهجای تکیه بر پهلوانی، دلاوریها، وارستگیها، بزرگمنشیها و بلندنظریها و ارادههای پولادین آدمی، میخواهد درماندگی و زبونی و محرومیت و اضطراب، دنیای صنعت، سرعت و خشونت را بستاید و رئالیسم سوسیالیستی که ستایشگر عظمت کارگر و نقش او در ساختمان کمونیسم است. و نیز از چند مورد اندکشمار دیگر که بگذریم، هنر مدرن با ستایش و پرستش و تکریم و تمجید میانهای ندارد؛ در اکثر آثار آن، رگههایی از ناباوران، تشکیک و تمسخر بهچشم میآید.»
«شاید یکی از مهمترین ویژگیهای هنر مدرن، سرکشیدن به حوزههای فرهنگی و تمدنی غیر از فرهنگ و تمدن غربی است. چنانکه میدانیم، یکی از منابع الهامگیری امپرسیونیستها در آغاز فعالیتشان، نقاشی ژاپنی و بهویژه چاپنقشهای ژاپنی بوده است. در نمایشگاه بینالمللی پاریس که در 1867 برگزار شد، بسیاری از چاپنقشهای ژاپنی به نمایش گذاشته شدند و درنتیجه، ژاپونیسم، اصطلاح فرانسویان برای زیباشناسی ژاپن، مورد توجه محافل هنری باب روز در پاریس قرار گرفت... این سنت تأثیرگیری از حوزههای فرهنگی غیر با الهامگیری هنرمندان برجستهای همچون هانری، ماتیس و پابلو پیکاسو از نقابها و مجسمههای آفریقایی و هنر بدویان قویاً دنبال میشود و درنتیجه، توجه جهانیان به ارزشهای هنری و فرهنگی، اقدام کمترشناختهشده در اقصی نقاط جهان و زبان و بیان خاص هنری آنها جلب میشود.»4
«تجربۀ درون در نقاشی همانا معطوفشدن به مسائل خاص فرم، ترکیب، رنگ، سطح، بافت و فاصلهگرفتن از هرگونه مضمون دیگر است. در این رهیافت، "نقاشی در خدمت نقاشی" و یا "هنر برای هنر" جلوه بارز رویکرد مدرنیستی شد؛ معطوف به دغدغهها، وسائل خاص فرم و ترکیب است و نه ارائه موضوع یا بیان مضامین خارجی. "هنر برای هنر" یک گفتمان کاملاً مدرنیستی است که نه از سر بیتوجهی به مسائل پیرامونی خویش، بلکه در نتیجۀ غرقشدن وی در عوالم پیچیدۀ شکل، ترکیب و رنگ مطرح میشد. هنری که بدینترتیب در نیمه نخست سده بیستم در اروپا به ظهور میرسید، محصول یک مدرنیسم ناب بود.»5
ویژگی دیگری که هنر مدرن را از هنر پیش از خرد متمایز میکند، تأثیر علم بر هنر است.
«علم به معنای وسیع کلمه شامل... علم رنگها که امپرسیونیستها بررسیاش میکردند و بعدها علم قومشناسی که موجب گسترش شناخت هنر انسانهای ابتدایی شد. سراسر این دوره با انتشار همگانی دانش مشخص میشود و دگرگونیهای هنر زاییده جذب برخی از جنبههای این دانش توسط هنرمندان است.»
«سران تحت تأثیر روح زمان خویش بود و نگرشش به طبیعت که نگرش تحلیلی است و شیوه برخوردش با هنر که شیوه آزمایشی است، اساساً علمی است. تحلیل، یگانه واژه مناسب برای کارهای او و واژهای علمی است. تقریباً در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، علم تازۀ روانشناسی در انتظار هنرمند بود و بازهم میتوان گفت که هنرمند، آگاهی مستقیمی از علم نداشته است، اما نوعی حالت آگاهی عمومی پدید آورد که تأثیری قطعی در هنرمند داشت. هنرمند از علم طبیعت انسانی آگاه شد. روانشناسی، اعتبار تنوعات تیپهای افراد و حتی مطلوبیت بیان آزادانه ویژگیهای نوعی افراد را ثابت کرد؛ درنتیجه، هنرمند دریافت که مستحق آزادی تازهای است که آزادی از میثاق و سنت نام دارد. هنر او، بیان شخصیت خود ویژهاش شد.»6
پیرو این آزادی که برای ذهن هنرمند ایجاد شد، هنرمندان عناصر ناشی را از اثر خود حذف کردند و وابستگی خود به طبیعت را انکار و واقعیت کاملاً مستقل و تازهای ایجاد کردند.
لوری اشنایدر آدامز در این کتاب که درآمدی است به آشنایی با هنر مغربزمین، با نگاهی گذرا به آثار هنری -از مجسمههای بازمانده از عصر سنگ تا هنر ویدئوی سده بیستویکم- پرده از برخی ماجراهای شگفتیآور هنر غرب برمیافکند. او بهجای درافتادن در گرداب «ایسمها» که بر هنر غرب غالب است و اغلب خواستاران آشنایی با این حوزه را در خود فرومیبرد، خودِ اثر را پیش روی میگذارد و تشریح میکند؛ آثاری برجسته همچون تولد ونوس بوتیچلی، یا همگرایی جکسُن پولاک و بسیاری دیگر. نویسنده ما را با جزئیاتی از مناقشات و مباحثات جهان هنر آشنا میکند، مناقشات و مباحثاتی که همچون خود آثار هنری بخشی از تاریخ هنر بهشمار میروند و بهاینترتیب، روایتی جذاب را با اصول نظریه هنر تلفیق و ترکیب و برای خواننده نقل میکند. آشنایی با هنر دربردارنده تصاویر رنگی از آثار معروف و شرح واژگان و اصطلاحات این حوزه است و منبعی مهم در برداشتن نخستین گامها برای تواناشدن در نقد آثار هنری.
آشنایی با هنر
لوری اشنایدر آدامز
مترجم: نسرین طباطبایی
ناشر: علمی و فرهنگی
تعداد صفحه: 272 صفحه
قیمت: 190 هزار تومان
پینوشتها:
1. رویین پاکباز، دایرةالمعارف هنر، چاپ هفتم، تهران: فرهنگ معاصر، 1387، ص 526.
2. زهرا ایرانیصفت، فلسفه هنر، زیباییشناسی و نقد هنری رشته پژوهش هنر، تهران: مهر سبحان، 1388، ص 155.
3. علیرضا سمیعآذر، اوج افول مدرنیسم، تاریخ هنر معاصر جهان، تهران: چاپ و نشر نظر، 1389، صفحه 10.
4. نوربرت لینتن، هنر مدرن، ترجمه علی رامین، چاپ سوم، تهران: نشر نی، 1386، صص 10 و 11.
5. علیرضا سمیعآذر، همان.
6. هربرت رید، فلسفه هنر معاصر، ترجمه محمدتقی فرامرزی، چاپ سوم، تهران: مؤسسه نگاه، 1387.